مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
در مـاه رحـمـت جـلـوۀ تـوحـیـد آمـد نــومـیـدی از دل رفـتـه و اُمـیـد آمـد ماهِ فَـلـک نـقـرهفـشانی کرد از شوق در نـیـمـۀ مـاه خـدا، خــورشـیـد آمـد خـورشید بر دستان مـولا دیـدنی بود از این کرامت شوق زهرا دیدنی بود این گـلـشن تـوحـیـد چـشـمانـداز دارد چون باغ جنّت جـلـوهای ممـتاز دارد از عـرشِ اعـلا تا همین باغ بـهـشتی جـبـریل چون پـروانهای پرواز دارد کـروبـیـان در آسـمـان، آئـیـنـه بسـتند یک گل به یاد مجتبی بر سینه بستـند آمد به دنـیـا و سـپـس یا ربّـنـا گـفـت با لهـجـۀ شـیـرین خود نام خـدا گفت او بر خدای خود گواهی داد و دیـدند او اشـهـدش را زبـتـدا تا انـتهـا گـفت آری امام است و ز خود اعجاز دارد بر کـل خـلـقـت افـتـخـار و نـاز دارد وقتی علی با فـاطـمه در گـفـتگو بود وقـتی پیـمـبر غـرق در انوار او بود جـبـریل از سـوی خـداوند جلی گفت نـام حـسـن زیـبـنـدۀ ایـن مـاهرو بـود آری حسـن او را خـداوند مـبین گفت باید براین حُسن آفرین، صدآفرین گفت گفتم حسن، عشق تو در دل شعلهور شد گفتم حسن، حُسن پیـمبر جلـوهگر شد گفتم حسن، دل میل سائل بودنش کرد گـفـتم حسن، دل تا مدینه رهـسپر شد تو جلـوهای از رحـمت ربّ رحـیـمی من سـائـلـم امـا تـو مـولای کـریـمـی در راه دین امر تو قانـون است مولا دل بر شما شیدا و مفـتون است مولا صُلحت زمینهساز عاشورای عشق است اسلام بر صلح تو مدیـون است مولا فرمان تو جلوهگر از آیات نور است این صلح، سازش نیست، تدبیر امور است پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی صدبار در جنگ جمل تو جلوه کردی در کربلا گرچه نبودی، قـاسمت بود در بانگِ احلی من عسل تو جلوه کردی گلهای باغت را که خیراندیش کردی دو شیر را نائب مناب خویش کردی بر لـوح هـستی خـط زرینی به عـالَم احـیـاگـر این مکـتب و دینی به عـالَم کلک «وفایی» با خـط زر مینویسد تـو افــتـخـار آل یـاسـیـنـی بـه عــالَـم نیکـو شده با مِـدحـتِ تو حـالم امشب مُهـری بـزن بر نـامۀ اعـمـالم امشب |